افراد زیادی پیدا میشوند که احساس تنهایی میکنند، در حالی که شاید دوستان زیادی داشته باشند. این نوع تنهایی با تنها بودن در یک مکان مشخص کمی فرق دارد. افرادی که شاید درون خود خلا احساس کنند یا شاید به یک پوچی رسیدهاند. این نوع از تنهایی، به «انزوای وجودی» مشهور است.
این اشخاص معمولا به سختی توسط دیگران درک میشوند و در برقراری ارتباط با آنها مشکل دارند. اما سوالی که پیش میآید این است که آیا این افراد بیشتر از دیگران به مرگ یا مردن فکر میکنند؟ برای پاسخ دادن به این سوال، با تحقیقات آقای پیتر هلم همراه شوید.
انزوای وجودی چیست؟
طبق توضیحات آقای هلم، انزوای وجودی به تنهایی مربوط میشود ولی با آن بسیار متفاوت است. تنهایی یعنی حسی که شما از برقرار نکردن ارتباط با دیگران دارید، در حالی که انزوای وجودی یعنی دیگران عملا نمیتوانند شما را درک کنند. آقای هلم میگوید ارتباطات اجتماعی برای افرادی که دچار انزوای وجودی شدهاند، مشکلات آنها را بیشتر میکند.
مبحث مدیریت وحشت از تشکیل یک لایه دفاعی یا مرز بین افراد و درک آنها از جاودانگی میگوید. بر اساس این مبحث، اگر مرگ را دائما به افراد یادآوری کنید، بیشتر به ارزشهای مذهبی و فرهنگی خود وابسته میشوند و از آن به عنوان روشی برای معنی دادن به زندگی فانی خود استفاده خواهند کرد. این تجربه یادآوری شدن از مرگ، باعث شد تا آقای هلم به دنبال پیدا کردن منشا آن در افرادی باشد که دچار یک نوع پوچی شدهاند؛ یعنی همان انزوای وجودی.
روش تحقیق از این افراد چگونه است؟
آقای هلم و همکارانش تستهایی را برای این کار در نظر گرفتند. در سری اول این تست، آنها از ۹۳۲ دانشجو درخواست کردند تا حس خود نسبت به انزوای وجودی، تنهایی و شدت این احساسات را بیان کنند. سری دوم این تستها نیز با محتوایی مشابه از ۶۱۳ دانشجو گرفته شد. همچنین از شرکت کنندگان درخواست شد تا کلمات مشخصی را کامل کنند. برای مثال آنها از کلمه __Coff استفاده کردند تا احتمال تکمیل آن به Coffin (تابوت، کفن) یا Coffee را بررسی کنند.
نتایج تستهای اول
افرادی که دارای احساسات انزوای وجودی بودند، اکثر کلمات ناقص را با کلمههای مربوط به مرگ تکمیل کردند. آقای هلم و همکارانش متوجه یک رابطه بین مرگ و انزوای وجودی شدند ولی دلیل آن را تنهایی، شدت احساسات یا اعتماد به نفس گزارش نکردند. آنها دریافتند که پس از در نظر گرفتن دلایلی همچون عدم داشتن اعتماد به نفس کافی، تفکرات مربوط به مرگ و تنهایی هیچ رابطهای باهم ندارند.
در تستی دیگر آنها ۲۷۷ شرکت کننده را انتخاب کردند تا در ۳ گروه مختلف به صورت جداگانه روی آنها تحقیق کنند. از گروه اول خواسته شد تا در رابطه با تجربیات انزوای وجودی خود بنویسند. گروه دوم در رابطه با تنهایی نوشتند و در نهایت گروه سوم نظر خنثایی از انتظار کشیدن برای چیزی نوشتند.
نتایج تست دوم
افرادی که در رابطه با انزوای وجودی نوشته بودند، نسبت به دیگر گروهها تمایل بیشتری به تکمیل کلمات ذکر شده با کلمههای مربوط به مرگ نشان دادهاند. آنها برای بررسی دقیقتر این موضوع، این آزمایش را روی ۳۳۴ نفر دیگر نیز انجام دادند اما نتایج به دست آمده با نتایج گروه اول متفاوت بود.
بررسیهای نتایج
آقای هلم میگوید تفاوت در نتیجه تستها باعث میشود تا ما نسبت به نحوه انجام آزمایشهایمان بیشتر تامل کنیم. زیرا گروه دوم به صورت اینترنتی مورد آزمایش قرار گرفتهاند و گروه اول به صورت حضوری در یک مرکز روانشناسی. از نظر آقای هلم، افرادی که اینترنتی به سوالات پاسخ دادهاند، ممکن است دچار حواس پرتی شده باشند و یا حتی راحتتر احساسات خود را بروز داده باشند. همچنین عدم توفیق در تکرار نتایج تست ممکن است درستی تست اول را زیر سوال ببرد و اصلا رابطهای بین انزوای وجودی و تفکرات مربوط به مرگ وجود نداشته باشد.
آقای هلم در رابطه با تفاوتهای نتایج بدست آمده میگوید:
انزوای وجودی و تفکرات مربوط به مرگ ممکن است فقط بر افرادی تاثیر بگذارد که قبلا دچار این مشکل شدهاند.
آقای هلم قصد دارد در ادامه تحقیقات خود روی این موضوع، به تاثیرات انزوای وجودی بر تفکرات منجر به خودکشی و یا افسردگی بپردازد. او میگوید که علم روانشناسی به «تنهایی» توجه زیادی داشته و دلایل فیزیکی و روحی آن را بررسی کرده است ولی به مسئله «انزوای وجودی» بهای زیادی نداده است و او قصد دارد تا این روند را تغییر داده و دیگران را از مشکلات آن آگاه سازد.